همیشه کاری را انجام دهید که به آن عشق میورزید
گفتگویی متفاوت با مهسا ابراهیمی در پنجمین قسمت «جهانشهر»

«جهانشهر»، سلسله گفتگوهای متفاوت و صمیمی الفبا با فرهیختگان و نامآوران فرهنگی، اجتماعی، علمی و ورزشی در همدان است. رویکرد این گفتگوها اجتماعی است.
«جهانشهر» در پنجمین قسمت میزبان «مهسا ابراهیمی» است. مهسا ابراهیمی، دانشجوی سابق دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه بوعلی سینا است که این روزها بعنوان تسهیلگر کودک و مروج کتاب کودک و نوجوان فعالیت دارد. خانم ابراهیمی در این گفتگو از زندگی خود، رویاها و کاری که با عشق آن را انجام میدهد گفته است.
نام؟
مهسا ابراهیمی
اسم مهسا چه معنی داره؟
به معنی شبیه ماه … مثل ماه
تاریخ تولد؟
۳ آبان ۷۱
و کجا؟
مشکینشهر ، دامنه کوه ساوالان یا همان سبلان
این اشاره صریح به کوه یعنی کوهستان رو خیلی دوست دارید؟
بله خیلی خیلی دوست دارم؛ چون از هر کجای شهر ساوالان دیده میشود. دیدن کوهی به این عظمت و زیبایی به انسان انرژی میدهد.
الان شما شمال غرب ایران و الفبا برای همدان…ارتباطتون با همدان؟
تقریبا سه سال از بهترین روزهای زندگیم رو در همدان بودم. مقطع ارشد را در دانشگاه بوعلیسینا بودم.
اولین تصویری که با گفتن دانشگاه بوعلی تو ذهنتون میاد؟
لابی زیبای دانشکده ادبیات بیشتر به ذهنم میاد
پس دانشکده ادبیات بودین
البته دانشکده ادبیات و علوم انسانی، بله ارشد رو اونجا خوندم.

چی خوندین؟
تکنولوژی آموزشی(علوم تربیتی)
راضی هستین از درس خودنتون؟ و انتخاب رشته
بله خیلی خیلی راضی هستم؛ چون دیدم رو نسبت به روشها و برنامهها تغییر داد.
یعنی چجور؟
واحدهایی که با اساتید تکنولوژی آموزشی و اساتید سایر گروهها گذروندیم باعث شد که قبل از شروع هر کاری نیازسنجی کنم و بعد دست به طراحی و برنامهریزی بزنم همچنین سعی کنم فرایندمحور باشم تا نتیجهمحور
نتیجه مستقیمی هم در زندگیتون داشت؟
منظورتون اینه که در زندگیم موثر بوده؟ بله بله حدود زیادی موثر بوده. خداروشکر اساتید تکنولوژی آموزشی دانشجوها رو خیلی خوب راهنمایی میکردند. همون موقع یک پروژهای با عنوان ” تجاری سازی ایدهها” با استاد بزرگوارم آقای دکتر حسین زنگنه داشتیم. همین پروژه و واحد درسی باعث شد ایدههای زیادی به ذهنم برسه اما استادم تاکید میکرد همیشه کاری را انجام دهید که به آن عشق میورزید. عشق به کارتون باعث میشه از جان و دل مایه بگذارید و موفق بشین.
اون ایدهها و عشق به اونها رو تونستید عملی کنید؟ یا فقط در حد تئوری و ایده باقی موند
فعلا مونده به جایی که میخوام برسه ولی خب شروع کردم. فکرهای زیادی داشتم. اوایل بزرگ فکر میکردم و میخواستم قدمهای بزرگ رو خیلی زود بردارم، ولی بعد از اتمام ارشد و بازگشت به زادگاهم باعث شد فکرهای بزرگم رو آروم آروم عملی کنم.
الان چه کاری انجام میدین؟
بخوام خلاصه بگم اینه که در حال حاضر من تسهیلگر کودک و مروج کتاب کودک و نوجوانم
این همین نقطه شروع اون ایدههای بزرگ هست؟
البته با مربیگری کارگاه تابستانه در کانون پرورشی شروع شد. بعد از یک دوره متوجه شدم که بچهها با وجود کتابهای فراوان در کانون کم تر میخونن و مادرها نسبت به تاثیر خواندن کتاب و مجله در رشد و پرورش فرزندشون کم آگاهند.
تو کارگاهها چی آموزش میدادین؟
من مربی نوشتن خلاق در کانون پرورشی بودم البته فقط تابستون. کرونا شرایط رو تغییر داد و بعدها کارگاهها رو در مکان دیگری برگزار کردم.
اون ایدههای بزرگ هم در همین راستای کتاب و آموزش بود؟
نه! آرزوی بزرگم کار یک، دو، سه نفر نیست. من سعی میکنم از طریق کتاب و قصه و داشتن لحظات خوب و فان و در عین حال آموزشی در کارگاه قدمی در تحقق و رسیدن به آن بردارم. به قول یکی از مربیها امیدوارم مفید واقع بشم
میتونید اشاره کنید چی هست اون ایدهها یک اشاره کوتاه مثلا برای نشان دادن این مسیر
ما در دنیایی زندگی میکنیم که هر روز شاهد خبرهای بد و ناگواریم و این اتفاقات به طور مستقیم و غیرمستقیم بر زندگی کودکان و نوجوان تاثیرهای منفی میگذاره… آرزوم اینه که صلح و امنیت در همه جای دنیا برقرار بشه و بچهها در هر نقطه از جهان بدون هیچ استرسی زندگی کنند و از ته دل بخندند.
و فکر میکنید قصه و کتاب و آموزش تو این راه بهتون کمک میکنه؟
برای این رویا و آرمانشهر حتما کمک میکنه. خوندن باعث میشه بچهها از سلامت روحی و روانی برخوردار باشند، نسبت به حق و حقوقشون آگاه باشند، توان یادگیریشون بیشتر بشه، خشونتشون کمتر در نتیجه صلح برقرار بشه همچنین خوندن کتاب و مجله به مرور باعث میشه بچهها ما از اعتماد به نفس و عزت نفس کافی برخوردار باشند.
این یعنی این کار رو با عشق انجام میدین فراتر از منطق سود و زیان مالی ؟
بله بله … خیلیها این سوال رو از من میپرسند. من نزدیک به سه ساله که در صفحهام هر پنجشنبه کتاب کودک و نوجوان معرفی میکنم. با خیلی از ناشرهای خوب کشورمون در زمینه معرفی همکاری داشتم. در این مدت همه معرفیها رایگان بوده.
دقیقا کارتون چیه؟
من دورههای قصه گویی، روانخوانی و نوشتن خلاق برگزار میکنم. در کنار کارم هر پنجشنبه برای بچهها در صفحهام کتاب معرفی میکنم

با نهاد خاصی همکاری دارین؟
در زمینه کتاب نه … خداروشکر همشهریهام پشتیبانیم کردند و تشویقهای اونها باعث شد مصممتر از قبل به ترویج کتاب و کتابخوانی ادامه بدم.
دورهها چی؟
من دوره قصهگویی رو از مهدکودک دوستم شروع کردم. اوایل فقط یکی دو نفر ثبتنام کردند و کلاس خلوت بود اما رفته رفته نگاهها تغییر پیدا کرد و والدها نسبت به فواید قصهگویی برای کودکان آگاه شدند. در حال حاضر هم که در بقعه شیخ حیدر که یک مکان تاریخی است دورهها برگزار میشه. در شرایط کرونایی که همه مراکز و موسسهها تعطیل شدند آموزشگاه پیکهنر کارش رو در این مکان شروع کرد. خداروشکر این آموزشگاه به صورت جدی در زمینه هنر به خصوص برای کودکان دوره برگزار میکنه.
در دنیای اینستاگرام و تیکتاک، سخت نیست رفتن دنبال کتاب و قصه؟
شاید به نظر بیاد کار بیهودهایه و سلیقه مردم این نیست و همه زرد پسندند اما با پیامهایی که مادرها و مربیها بهم میدن متوجه تغییر نگاهها میشم و کلی انرژی میگیرم.
چرا قصهگویی اینقدر که ازش صحبت میکنید مهمه؟
من خودم هم نمیدونستم که انقد قصهگویی رو دوست دارم و میتونم از طریق همین قصهگویی به دنیای بچهها وارد بشم. خوشحالم که با شرکت در جشنواره قصهگویی متوجه لذت این کار شدم … عاشق قصه گفتن به بچههام💚 قصهگویی ارزانترین و در عینحال یکی از مناسبترین روشهای آموزشی برای بچههاست. بچهها از طریق همذاتپنداری با قهرمان قصه میتونن خیلی از شرایطها و موقعیتها رو به صورت غیرمستقیم درک کنن
دوران کودکی خودتون هم قصه دوست داشتین؟ و باهاش ارتباط برقرار میکردین
من از کودکی عضو کانون پرورشی بودم همون موقع پای قصههای خانم فاضلی نازنین که از قصهگوهای پیشکسوت شهرمون هستند مینشستم و با جان و دل گوش می دادم.
قشنگترین اتفاق دوران ترویج کتاب و قصهگویی چی بوده؟
قشنگترین اتفاقش پیدا کردن دوستان عزیز از نقاط مختلف ایران عزیزمونه
در ازای دریافت پول حاضرید دست از کار الانتون بکشید؟
بعد از شروع پنجشنبههای کتاب خداروشکر کارم بیشتر از قبل رونق گرفت و یه جورایی برکت توی زندگیم بیشتر شد. از لحاظ مادی شاید گاها به صرفه نباشه اما لذتی که از کارم میبرم قابل مقایسه با هیچ کار و رقمی نیست.
خودتون هم داستان مینویسید؟
داستان نوشتن رو از سال ۹۳ شروع کردم بیشتر برای بزرگسال مینوشتم ولی یکی دوساله برای بچهها مینویسم البته فعلا کتاب چاپ نکردم.
نقطه اول آشنایی الفبا با شما لوبی بود. قصه لوبی چیه؟
لوبی قشنگم💚 برای ادامه کارم دوست داشتم یک شخصیت بانمک همراهم داشته باشم. سال پیش با سازنده لوبی یعنی خورشید جان بهرامی صحبت کردم و گفتم میخوام برام یک عروسک پرانرژی بسازی. نزدیک ۷ الی ۸ ماه روی ایده لوبی و طراحیش صحبت میکردیم. خداروشکر خورشید هم دختر خلاق و صبوریه … در نهایت چیزی که میخواستم با دستهای معجزهگر ایشون ساخته شد. با لوبی کتابهای جدید رو میخواستم معرفی کنم و برا بچهها قصه تعریف کنیم که متاسفانه ماه پیش در تصادفی که داشتیم کمی آسیب دیده. منتظرم خوب شه تا ویدیوها و برنامهها جذابی باهم بسازیم و اجرا کنیم.

خداروشکر که سلامتید و به خیر گذشته… بهترین کتابی که خوندید؟
تا به حال نشده کتابی بخونم و بگم بهترین کتابیه که خوندم! از خوندن خیلی از کتابها لذت بردم. آثار شل سیلور استاین رو دوست دارم. یعنی خیلی خیلی دوست دارم. در حوزه کودک نویسندههای خوبی داریم آثار آقای فرهاد حسنزاده، زندهیاد سوسن طاقدیس، آقای شهرام شفیعی، محمدرضا شمس و … خیلی خوبه
اگر مخاطب یا خانوادهای دوست داشته باشه برای فرزندشون یا کودک دیگهای کتاب بخره چی معرفی میکنید؟
کتابهایی که به ذهنم میرسه اینها هستند: «چه کسی خط و خالها را برداشته است؟»، «قصههای کوچک برای بچههای کوچک»، «قدم یازدهم»، «موش سر به هوا»، «قصههای من و بچهها»، «قطعه گمشده». برای نوجوانها «سیوپنجم ماه می»، «عموجان» و «درخت زیبای من»
اگر دوست داشته باشید با یک نویسنده در طول تاریخ باهاش گفتگو کنید کی رو انتخاب میکنید؟
دوست داشتم صمدبهرنگی نازنین و سیلور استاین بودند و باهاشون پای صحبت مینشستم البته سعی میکردم بیشتر شنونده باشم.
چرا این دو؟
عمو صمد بهرنگی یک معلم دلسوز با نگاه کودک محور بودند. ایشون کودک رو میشناخت و نگران سرنوشتشون بودند. سبک سیلور استاین رو دوست دارم کسی که هم تصویرگر بوده هم نویسنده و هم شاعر. سیلور استاین معروفترین آثارش برای بچههاست اما به نظرم آثارش برای همه سنینه امکان نداره کسی آثارش رو بخونه تو فکر نره…

اگر قرار بود برنامه همرفیق شهاب حسینی دعوت بشین همرفیق شما کی بود؟
چه سوال سختی! دوستان خوبِ زیادی دارم ولی خب این اواخر دو نفر از دوستانم منبع و سرچشمه محبت و ایده بودند برام. نسترن الهی دوست نقاش و تصویرگرم که سه ساله باهاش آشنا شدم ولی در این چند مدت یه جورایی به پیشرفت و حال خوبم کمک کرده و عذرا آتوت دوست ۱۶ سالهام که پیشش خیلی خیلی خودمم…. همه جوره دوسش دارم
کوه، دریا، جنگل یا کویر؟
همهشون قشنگند
بدون شک همه مخلوقات قشنگن….و اگه قرار باشه یکیشون رو انتخاب کنید؟
اگه قرار باشه بین اینها باشه حس میکنم جنگل جذابیتش بیشتر باشه
مهمترین کلمه عالم؟
چه سوال سختی! زندگی
چند سوال آخر در مورد همدان … چرا دوران دانشگاه بوعلی، جزو قشنگترین سالهای زندگیتون هست؟
سال اول فکر نمیکردم آنقدر برام جذاب باشه … بهترین دوستان و هماتاقیها رو اونجا پیدا کردم. اونجا به خاطر دوری از خانواده نسبتا صبورتر و پختهتر شدم. از اساتیدم خیلی خیلی آموختم. در کلاسهای تکنولوژی آموزشی در کنار علم مهارتهای زندگی رو هم به خاطر وجود اساتید خوب یاد گرفتیم. اساتید خیلی خیلی به دانشجو احترام میذاشتن و راهنماییهاشون باعث شد که من به جای استخدام شدن در سازمان به کار مستقل فکر کنم و رو پای خودم بایستم.
قشنگترین جای همدان؟
خیابون پاستور و بوعلی رو دوست داشتم. ولی قشنگترین و به یاد موندنیترینش برام آرامگاه باباطاهر بود.

از غذاها و سوغات همدان چی؟
عاشق ترشیهای همدانم … کُماج رو هم دوست دارم
به قول مهران مدیری احساس خوشبختی میکنید؟
گاها پیش اومده حس خوشبختی کنم ولی به نظرم حس خوشبختی مانع پیشرفت و تغییره… حس بدبختی خیلی وقتا باعث میشه به خودمون بیایم و دست به کار بشیم و چیزی رو در دنیا تعییر بدیم.
حرف آخر؟
امیدوارم دنیا پر از شور و امید باشه و تنها صدا در هر خونه و محلهای صدای خندهی از ته دل کودکان باشه
سپاس